سورناسورنا، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 11 روز سن داره

سورنا

مخزنی در قطار

زمانی که عمه با سورنا داشتن میومدن اهواز توقطار سورنا ٢تا دختر که تو کوپه بودن و به رستوران قطار دعوت کرد . دخترا براش اب میوه خریدن بعد  سورنا شروع به حرف زدن با یکیشون کرد گفت :چی بخرم برات؟   دختره گفت ماشین سبز بعد سورنا:نه گرون ماشین سبز برات صورتی میخرم دیگه چی؟ دختره هی گفت اینو بخر اونو بخر سورنا میگفت باشه. بعد دختره گفت خونه ام بخر . سورنا : نه دیگه گرونه برو خونه بابات دخترا (سورنا جان این چند مطلب. من جا مامانت می نویسم.الناز ) ...
12 بهمن 1391

دانشگاه

من دانشجو هستم . موقع ثبت نام دانشگاه عمه با سورنا اومدن با من .. اونجا یک نفر که الان فضول کلاس گفت ااااااااااااا رشته تو اینه ؟ مثل من ... سورنا یهو گفت هااااا (صدا شیر ) من شیرم  اونم گفت وای منم اهوم نخوری منو خلاصه کلی شیطونی کردی... بعد.. ایستاده بودیم یه پسر دست کشید رو سرت وایییییییییییییییییییییییییی مگه ول می کردی هییییییی داددو بیداد جیییییغ .همه نگامون کردن من روم م کردم اونور ترسیدم عمه اومد بردت . تو صف اخر بودم که هی میومدی میگفتی الناز پول بده 2-3 بار اومدی پول گرفتی بعد وسط سالن  گفتی الننننننننناااااااااااز دوست دارم واااااااااااااااااای همه نگام کردن. اینا هیچی تا یه مدت دختر که اهو بود جل...
12 بهمن 1391

کیوی یا گیلاس؟

وایییییییییییییییییی شنیدین سورنا چی کرده؟ نه نه نمیگم اصلا باشه میگم چون میخوامم بزرگ شدی این شی مامانو بابا دعوت بودن خونه دوست ....(راستش نمیدونم )خیلی رودربایستی داشتند با اونا تو هم رفتی (مگه میشه جایی برن تو نباشی؟ ) اول یه توضیح ......>اقا سورنا به کیوی حساسیت داره برا همین باباییی کیوی نمیگیره .   خوب داشتم می گفتم : رفتید خونشون اونا هم از شانس بد بابا  و مامان کیوی جز میوه هاشون گذاشته بودن تو هم که نمی دونستی چیه  گفتی مامان من از این گیلاس سبزا می خوام. مامان بابا دوستاشون سورنا ...
12 بهمن 1391

سورنا نمره 20 گرفت

نزدیک 2 ترم با مامانی میرفتی کلاسا دانشگاه یه بار سر کلاس زبان که رفته بودی  هر چی استاد میگفت تکرار میکردی استاد حرف میزد تو باز میگفتی تا بچه ها بنویسن   اخرکلاس استاد بخاطر اینکه دید از کلاسش خوشت اومده بخاطر تو گفت کی کارتون شرک و دیده ؟ هرکی دیده 20 بهش میدم تو گفتی من اونم گفت افرین بهت 20 میدم تو هم هرجا میری میگی 20 گرفتم ...
12 بهمن 1391

ایول

وقتی رفته بودید کیش بابایی گفت اگه میخوای نقاشی که دلفینا می کشنو بخرم برات باید سوار دلفین شی بعد عقاب هم روی دستت بزاری تو هم که یه رابطه ای با پسر شجاع داری این کارا رو انجام دادی بابات هم 170 هزار تومان پول نقاشیو داد بعد  هم زدیش به دیوار اتاقت ایول بابا ایول پسر بابا ...
11 بهمن 1391

اولین عشق سورنا

رفته بودید کیش که  یه همسفر شما زن و مرد تازه عقد کرده بودن شب که خواستن برن تو اتاق گفتی :امینا(اسم دختره)نرو پیش اون بیا پیش من اون زشته سورنا امینا (کدوم ؟ ) پسره   ...
11 بهمن 1391

وایییی سورنا

خونه همون دوسته............( که باهاش رودربایستی داشت بابا ) بودید که خانم رو (همسر دوست بابات) بردی تو اتاق خوابه میگی بیا اینو ول کن با من فرار کن بعد مرد میگه سوووووووووووووووورناااااااا این حرفا رو  تو خونه خودم  به زنم میگی؟ مرد سورنا ...
11 بهمن 1391

چش خوره

اولین چش خوره ای که به  سمتت پرتاب شد متعلق است به عمه خانوم   بزن دست قشنگ رو اما بیچاره عمه اخه هر جا میرفتی اداشو در می اوردی   ...
11 بهمن 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سورنا می باشد